برابري اديان از ديدگاه گاندي
برابري اديان از ديدگاه گاندي
برابري اديان از ديدگاه گاندي
نويسنده:عبدالله غلامرضا کاشي
چکيده :
1-همه اديان حقيقي اند؛ 2- در همه اديان برخي خطاها وجود دارد؛ 3- در واقع همه اديان براي من مثل هندوئيسم عزيزند، همان طور که تمامي انسان ها براي من مثل يکي از خويشاوندان نزديکم عزيزند.
مهاتما گاندي رهبر نهضت استقلال طلبي مردم هندوستان، در مسير تلاش براي رهايي مردم سرزمين خويش، با طرح نظريه «برابري اديان» گام هاي موثري در جهت ايجاد وحدت و زدودن تفرقه ميان مومنان به اديان گوناگون برداشت. نوشتار حاضر در پي تشريح ويژگي هاي اين نظريه،زمينه هاي شکل گيري آن در انديشه گاندي و تفاوت هاي آن با نظريه وحدت متعالي اديان سنت گرايان است.
در خصوص زمينه هاي ذهني اين نظريه مي توان گفت:
الف) گاندي درخانواده اي متدين چشم به جهان گشود.خود وي مي گويد:مادرم عميقاً مذهبي بود و قبل از به جاي آوردن نمازهاي روزانه به غذاخوردن هم فکر نمي کرد.
ب) گاندي طي دوران تحصيل در انگلستان و به مدت بيست سال در آفريقاي جنوبي، آگاهي مناسبي نسبت به فرهنگ و آموزه هاي مسلمين، مسيحيان، زرتشتيان و پيروان ساير اديان کسب کرد.
ج) مذهب مورد اعتقاد گاندي هندوئيسم بود. در مقايسه با اديان ابراهيمي، از تسامح و قدرت مداراي بيشتري در مواجه با اديان ديگر برخوردار است. از سوي ديگر تلقي گاندي از دين، با آنچه نزد پيروان اديان ابراهيمي و در متون کلامي و تخصصي وجود دارد، متفاوت بود. او در فهم از دين، صرفاً بر يک سلسله از قواعد و آداب معين و از پيش تعيين شده تکيه نمي کرد و مي گفت: «مقصود من از دين، دين رسمي با دين متداول نيست. بلکه آن ديني است که شالوده همه اديان بوده و ما را رو در رو با خالقمان قرار مي دهد».
د) به رغم اعتقاد کامل به مذهب هندو، گاندي هرگز خود را گرفتار چارچوب هاي غيرعقلاني نمي کرد و به صراحت تأکيد مي کرد: «من هر نظريه ديني را که متشبث به عقل نباشد و با اخلاق ناسازگار باشد رد مي کنم». به قول رومن رولان: «گاندي با ايماني راسخ، به مذهب ملت خود، يعني به هندوئيسم معتقد است، ليکن نه مانند عالم ديني که پايبند به متون باشد و نه مانند خشکه مقدسي که چون و چرا نپذيرد و هر سنتي را کورکورانه قبول کند. مذهب او دو ناظر دارد، يکي وجدانش و ديگري عقلش».
نظريه برابري اديان (Equality of Religions) گاندي با تئوري وحدت متعالي اديان (Unity of Religion Transcendental) فريتيوف شوان (انديشمند بنام جريان سنت گرايان) قرابت و در عين حال تفاوت هايي نيز با آن دارد.
مدعاي نظريه وحدت متعالي اديان و سنت گرايان اين است که اديان از دو ساحت ظاهري و باطني برخوردارند. ساحت ظاهري دين که ناظر به آداب ومناسک و ظهورهاي بيروني دين است،دراديان مختلف متفاوت است؛ در حالي که ساحت باطني دين که حاوي گوهر و حقيقت دين است، در همة اديان يکي بيش نيست. تمامي اديان تجلي ذات مطلق و ظهورهاي گوناگون حق تعالي هستند و به رغم تفاوت در زبان، شريعت و عنوان، وحدت جوهري با يکديگر دارند. سنت گرايان از تعبير وحدت اديان استفاده مي کنند و مقصودشان از وحدت تأکيد بر يکي بودن ساحت باطني اديان است. در حالي که گاندي بدون اشاره به ظاهر و باطن و موشکافي هاي فيلسوفانه، واژة برابري را به کار مي برد. مضمون سخن گاندي نيز همچنان که در ادامه اين نوشته به آن اشاره خواهد شد، با نظريه سنت گرايان از جهاتي مشابهت دارد.
در ارتباط با جهات متفاوت اين دو نظريه، مي توان گفت،نظرية وحدت متعالي اديان، مبتني بر يک رويکرد عارفانه نسبت به دين مي باشد و با تکيه بر ديدگاه هاي سنت گرايان که عمدتاً گرايش هاي فلسفي وعرفاني دارند، صورت بندي شده است؛ در حالي که گاندي به معناي مصطلح کلمه نه فيلسوف است و نه عارف؛ و استدلال هاي او در دفاع از نظريه برابري اديان، عاري از تعابير و استدلال هاي فني و اهل بحث و گفتگو است. از سوي ديگر، مخاطب نظرية وحدت اديان، همانند بسياري از نظريات ديگر سنت گرايان، نخبگانند و يا کساني هستند که حداقل از جهت نظري با ادبيات مباحث عقلي و عرفاني آشنايي دارند. ولي گاندي، خطاب به توده هاي مردم سخن مي گويد و همان گونه که در صحنه عمل و مبارزات مردم هند نيز محقق گرديد، اقشار فرودست جامعه نيز به راحتي با فحواي کلام او رابطه برقرار مي کردند.
و اما شاخصه هاي نظريه برابري اديان گاندي عبارتند از:
1- اعتقاد به حقيقت اديان؛ گاندي به رغم نام ها ونشان هاي متفاوت اديان، به حقيقت بنيادين همه آنها باور دارد. به نظر وي همه دين ها از سوي خداوند براي مردم فرستاده شده اند و وجودشان براي مردم ضروري است. او مي گويد: «من به حقيقت بنيادين همه اديان بزرگ جهان، اعتقاد دارم. من باور دارم که تمام آنها از سوي خداوند ارسال شده، و من ايمان دارم که آنها براي مردمي که اين دين ها برايشان ظهور کرده ضروري بوده است.»اين حقيقت بنيادين از دوران جواني يکي از دغدغه هاي اساسي گاندي بود و بر آن بود تا به نکات برجسته اي که در اديان مختلف در مي يابد عمل کند. او در يکي از سخنراني هاي خود مي گويد: «... و عمل کنم به بهتري نکاتي که دراديان يافته ام. آن ديني که من به آن گرويده ام، نه تنها چنين رفتاري را جايز مي شمارد؛ بلکه مرا ملزم مي دارد که نکات نيکو را، از هر منبعي نشأت گرفته باشد برگزينم».
2- برابر بودن اديان؛ «اديان مختلف براي من گل هاي زيباي يک باغند، يا شاخه هاي يک درخت با عظمتند.» و «اديان گوناگون همچون برگ هاي يک درخت اند. هيچ دو برگي شبيه يکديگر نيستند، در عين حال هيچ دشمني ميان آنها يا ميان شاخه هايي که اين برگ ها برآنها روييده اند وجود ندارد. چنين تعابيري نشانگر آن است که اولاً موجوديت و گوناگوني همه دين ها امري قابل پذيرش است. ثانياً دين ها همه گل هستند، آن هم گل زيبا، نه خار و خاشاک و يا علف هرز؛و به اين ترتيب همه اصالت دارند و حاوي ارزش هاي متعالي اند. ثالثاً از زمين يک باغ يا بر اندام يک درخت روييده اند. پس منشأي واحد دارند و از يک منبع تغذيه مي شوند و سرانجام اين که ميان اديان خصومتي نيست. به بيان ديگر، درگيري ها و مشکلات به نفس دين ها باز نمي گردد، بلکه از آن دين داران است».
دليل گاندي براي برابري اديان، از سويي يکي بودن خداوند است و از سوي ديگر، يکي بودن ذات انسان هاست. فکر مي کنم که در دنيا جز يک دين وجود ندارد، تنها يک دين، و همچنين معتقدم که آن درختي تنومند است که شاخه هايي بسيار دارد.. و همان گونه که شاخه ها شيره از منبع واحدي مي گيرند، همه اديان نيز جوهر خود را از همان چشمه اخذ مي کنند که سرچشمه است. اساس دين يکي است، زيرا خدا يکي است و خدا که کامل است، نمي تواند شاخه هاي زياد داشته باشد، بلکه تجربه ناپذير و وصف ناپذير است.»
از سوي ديگر گاندي القابي مثل هندو، مسيحي يا مسلمان را صرفاً القابي (Label) مي داند که در حيات دنيوي مطرحند و همه آنها مترادف يکديگرند. گاندي در اين رابطه مي گويد: «هندو، مسيحي و مسلمان واژگاني هم معني اند و من معتقدم در جهان آخرت نه هندو وجود دارد، نه مسيحي و نه مسلمان. بلکه جداي از ادعاها، قضاوت براساس اعمالي که فرد انجام داده، صورت خواهد پذيرفت».
3- پرستش يک خدا؛ سخن گاندي اين است که به رغم وجود تفاوت ها، تنها يک خداست که پرستيده مي شود.زبان ها مختلف است، اما مخاطب تنها يکي بيش نيست. «همه دين ها از عبادت يک خدا بهره مندند، همان پروردگاري که قادر مطلق است».
4- نگاه همدلانه به متون مقدس؛ توصيه گاندي آن است که به کتب آسماني و يا متون مقدس هر دين بايد از منظر پيروان آن دين نظر کرد.
«اگر شما قرآن مي خوانيد» بايد آن را با نگاه يک مسلمان بخوانيد؛ اگر انجيل مي خوانيد بايد آن را با نگاه يک مسيحي بخوانيد و اگر گيتا مي خوانيد، بايد آن را از نگاه يک هندو بخوانيد. به اين ترتيب چه جايي براي موشکافانه نگاه کردن به جزييات و سپس استهزاء يک دين باقي مي ماند».درک برابري اديان، از مهم ترين ره آوردهاي شيوه مواجه همدلانه با ديگر متون مقدس است.
او درارتباط با فهم قرآن و ديگر متون مقدس مي نويسد:«من جداً به هر کلمه اي از قرآن يا مطالب موجود در هر کتاب مقدس ديگري که در جهان وجود دارد ايمان دارم. البته کار من انتقاد کردن به کتاب مقدس اديان ديگر،با بيان نقايص آنها نيست. وظيفه من، و امتياز من به اين است که حقايق موجود در اديان ديگر را علناً اظهار کرده و به آنها عمل نمايم بنابراين، نبايد به آنچه در قرآن و يا زندگي پيامبر اسلام (ص) وجود دارد و من از درک آنها عاجزم، انتقاد کرده و يا آنها را محکوم کنم. و در عين حال مي کوشم آنها را به کمک نوشته هاي مسلمانان برجسته اي که مفسران اسلامند بفهمم».
5- احترام به اديان؛ لازمه درک برابري اديان از منظر گاندي، احترام به معتقدات ديگران است. گاندي در پاسخ به سوال فردي مسلمان مي نويسد: «... من به مسلمانان همانند ساير مردم هندوستان به مثابه برادران همخون خود، که داراي حقوق و امتيازات يکسانند احترام مي گذارم».
6- مدارا با اديان؛ گاندي در دفاع از شيوه مدارا اين گونه استدلال مي کند که مدارا نه تنها موانع را از ميان پيروان اديان مختلف بر مي دارد، بلکه اين امکان را هم فراهم مي سازد که افراد درکي عميق تر نسبت به عقايد خود پيدا کنند. گاندي در ارتباط با مدارا مي گويد: مدارا مرزهاي ميان حق و باطل و يا خير و شر را به هم نمي ريزد. در مدارا، طبيعي است که اصول اديان جهان به طور کامل مورد توجه قرار مي گيرد. تمامي دين ها بر اصول مشترکي بنا نهاده شده و از سوي انسان هاي مقدس بزرگي به وجود آمده اند».
7- يکي کردن اديان؛ اعتقاد به حقانيت و يا کامل تر بودن دين خود نسبت به دين هاي ديگر، از شايع ترين باورها در ميان پيروان اديان مختلف و به ويژه اديان ابراهيمي است. گاندي با اين ايده عالمان اديان، که دين خود را درمقايسه با ساير اديان کامل تر مي دانند،موافق نيست.
طبق رأي او «هيچ ديني وجود ندارد که مطلقاً کامل باشد. همه دين ها به طور يکسان ناقصند يا کم و بيش کاملند، بنابراين... مسيحيت هم به ميزان دين من صحيح و واقعي است به همين نحو اين سخن درباره اسلام، دين زرتشت و يا يهوديت هم صادق است».
گاندي در اين زمينه مي نويسد: «اعتقاد به خداي واحد، سنگ بناي همه دين هاست. من لزومي نمي بينم زماني پيش آيد که عملاً تنها يک دين روي زمين وجود داشته باشد. از نظر تئوريک وقتي يک خدا وجود دارد، فقط يک دين مي تواند وجود داشته باشد. اما در عمل، من هيچ دو نفري را نمي شناسم که درک يکسان و همانندي از خدا داشته باشند. بنابراين، شايد همواره اديان مختلف پاسخ به حالت ها و شرايط اقليمي متفاوت باشند. به هرحال من آشکارا مي بينم که روزگاري خواهد آمد که مردم به عقايد ديگران، طوري مي نگرند که آنان خودشان به اعتقاداتشان نظر مي کنند. من فکر مي کنم ما مي توانيم وحدت را در کثرت بيابيم».
سخن فرجامين
اشاره
اين مقاله هرچند برخي نکات مثبت شخصيت گاندي را منعکس نموده است، ولي مطالبي در آن ذکر شده است که جاي بررسي دارد. به اين جهت نکاتي بيان مي شود.
1- بهره وري استدلال گرايانه از شيوه مصلحت گرايانه
آقاي کاشي به خوبي توجه دارد که گاندي با توجه به وضعيت خاص شبه قاره هند و درگيري هميشگي بين پيروان اديان، از سر مصلحت و براي حل نزاع، طرح برابري اديان را ارائه نموده است؛ از اين رو صحيح نيست که اين مصلحت انديشي را به عنوان يک دليل عقلي و استدلال محکم فلسفي، نشانة حقانيت آن دانست و آن را تأييدي شمرد که واقعاً اديان برابرند. براي نمونه آيا واقعاً عمل مي پذيرد که دين ابتدايي هندوها با دين پيشرفتة اسلام که جامع ترين قانون را براي ادارة اجتماع بشري ارائه داده، برابر و يکي باشد؟ اصول دين هندوها عبارت است از اعتقاد و احترام به کتاب هاي باستاني و سنت هاي ديني بر همنان و پرسش خداياني که به ظهور آنها در دوره هاي قديم عقيده دارند، اعتقاد به تناسخ و رعايت مقررات طبقات اجتماعي در معاشرت و ازدواج، همچنين احترام به موجودات زنده، (مخصوصاً گاو) از اصول آن دين است. هندوان گاو را مقدس ترين حيوان مي دانند و مجسمة آن را در منازل و معابد و ميادين شهرها نصب مي کنند. خوردن گوشت گاو استفاده از پوست آن ممنوع است و هنگامي که گاوي مي ميرد، آن را با مراسم مذهبي به خاک مي سپارند. احترام به گاو، به ساير حيوانات (از حشرات تا فيل) نيز گسترش يافته است.
نوشيدن ادرار گاو و خوردن سرگين آن براي تبرک و تطهير دروني معمول است و هندوان گاهي براي تحصيل ادرار گرم و تازة گاو، قابلمه به دست در مراتع دنبال گاوها راه مي افتند و ساعت ها منتظر مي مانند. مقداري از آن ادرار را مي نوشند و مقداري را هم به سر و صورت و لباس هاي خود مي ريزند. براي پاک شدن زن زائو يا کسي که از خاک هندوستان بيرون رفته باشد، مقرر است که «پنجگويه» يعني «پنج چيز گاوي» شير، ماست، روغن، ادرار و سرگين آن حيوان را بخورد. در برخي موارد، براي تطهير مکان لازم است گاوي را در مدت معين در آنجا نگه داريد تا مقدار کافي از ادرار و سرگينش در آنجا بريزد. (1) و «همچنين به خدايان متعددي همچون اگني (Ayni)= آتش؛ وارونا (Varuna)= آسمان؛ ايسوار (Lisvara)= قادر متعال؛ رودرا (Ruvara)= وحشتناک؛ راما (Rama)= دلپذير؛ کريشنا (Krishna)= آبي پررنگ؛ اشوين (A &vin) = آب سوار و همين ويشنو» (2) آيا مي توان پذيرفت اين دين چند خدايي و به دور از ابتدايي ترين مسائل بهداشت ياب دين اسلام که دقيق ترين و پيشرفته ترين آموزه ها را در تمام عرصه ها دارد، برابر است؟ همچنين آن سخن گاندي که مي گويد: «تمامي اديان تجلي ذات مطلق و ظهورهاي گوناگون حق تعالي مي باشند.» درست نيست، چون اولاً تجلي حق در اديان چند خدايي معني ندارد؟ ثانياً اگر مراد از خدا،خالق هستي باشد، ادياني چون بودا به آفريدگار قائل نيست و در اصل آن از خدا و خداپرستي سخني نگفته است (3)
ثالثاً تشبيهي که در کلام گاندي آمده و گفته اديان مانند شاخه هاي مختلف يک درخت است، درست نيست؛ زيرا حتي اديان آسماني مانند کتاب هاي دوران مختلف تحصيل يک محصل است که از دوران ابتدايي شروع مي شود و به دانشگاه ختم مي شود که در عين حال که در اصول اوليه اشتراک دارند، از نظر نقص و تکامل هرگز قابل مقايسه نيستند (تا چه رسد به برابري) و با يک مثال نمي توان واقعيت خارجي تفاوت هاي اساسي اديان را انکار کرد.
2- تناقض ها و خلاف واقعيت ها
در اين نوشتار، تناقضات و انکار واقعيت هاي فراوان وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
الف) عقلانيت يا خلاف آن؛ آقاي کاشي مي نويسد: «به رغم اعتقاد کامل به مذهب هندو، گاندي هرگز خود را گرفتار چارچوب هاي غيرعقلاني نمي کرد و به صراحت تأکيد مي کرد: من هر نظريه ديني را که متشبث به عقل نباشد و با اخلاق ناسازگار باشد رد مي کنم». صدر و ذيل اين عبارت با هم سازگاري ندارد، چرا که اگر گاندي اعتقاد کامل به مذهب هندو دارد، ديگر عقلاني بودن معني ندارد؛ چون مسائل فراواني مانند چندخدايي، گاوپرستي و ادرار گاو خوري و.. در مذهب هندو وجود دارد که خلاف عقل است و فرض اين است که ايشان اعتقاد کامل به مذهب هندو دارد. گذشته از اين، همين نويسنده که در اين جا ادعا دارد فکر گاندي عقلاني است، در جاي ديگر مي گويد: «استدلال هاي او در دفاع از نظريه برابري اديان، عاري از تعابير و استدلال هاي فني و اهل بحث و گفتگو است».
ب) تمام اديان از طرف خداست؟ نويسنده مي گويد به نظر گاندي «همه دين ها از سوي خداوند براي مردم فرستاده شده اند». اين ادعا نادرست است، چرا که همه مي دانند اديان به آسماني و غيرآسماني تقسيم مي شود و خود هندوها نيز مي گويند آيين هندو، تحول يافته اي از آيين برهمايي است که در قرن هاي هشتم و نهم ميلادي به دست دو تن از دانشمندان هندوستان پديد آمده است (4)
ج) نگاه همدلانه به متون مقدس ممکن است؟ نويسنده مي گويد: «طبق توصيه گاندي، بايد هرکس تعاليم دين ديگري را همدلانه و از نگاه مومنان به همان دين و بدون مقايسه با باورهاي ديني خودش بررسي کند... اگر شما قرآن مي خوانيد بايد آن را با نگاه يک مسلمان بخوانيد؛ اگر انجيل مي خوانيد بايد آن را با نگاه يک مسيحي بخوانيد و اگر گيتا مي خوانيد بايد آن را از نگاه يک هندو بخوانيد..» لازمة اين سخن، اين است که حتي برابري مصلحت گرايانة اديان نيز تحقق نيابد، چرا که وقتي من قرآن را مي خوانم او مي گويد، غير از دين مسيح و يهود و زرتشت، مابقي اديان اختراع بشر است و اديان آسماني قبلي چون مسيحيت و... نيز نسخ شده اند، در حالي که دين مسيح (ع) مي گويد (البته بنا بر تحريف هاي انجام شده، نه متن اصلي دين). دين اسلام اصلاً دين آسماني نيست، با چنين وضعيتي چگونه مي توانند دين ها، ديد برابر و حتي مصلحت گرايانه داشته باشند؟ به بيان ديگر، لازمة نگاه به هر دين از ناحيه متدينان آن دين، نفي اديان ديگر است نه برابري اديان علاوه برآن که اين سخن (نگاه همدلانه) با سخن بعدي که مي گويد: « گاندي ارزش هاي موجود در اديان را انتخاب کرده و طبق آنها عمل مي کند»، چگونه سازگاري دارد؟ چرا که اين جمله معني اش صرفاً عمل کردن و احترام نهادن به بخش هاي ارزشي يک دين است. از اين گذشته، اين سخن ايشان که «من جداً به هر کلمه اي از قرآن يا مطالب موجود در هر کتاب مقدس ديگري که در جهان وجود دارد ايمان دارم». چگونه با اين سخن که به مذهب هندو کاملاً اعتقاد دارم، سازگاري دارد؟ قرآن اصلاً وجود مذهب هندو را نفي مي کند، آنگاه ايشان چگونه هم به قرآن و هم به مذهب هندو ايمان دارد؟
د) دين کامل فقط نزد خداست؟ آقاي کاشي از گاندي نقل مي کند که «اساساً دين کامل در اختياربشر نيست. هيچ ديني وجود ندارد که مطلقاً کامل باشد.. دين کامل حقيقي وجود دارد،اما فقط نزد خداست. به مجرد اينکه دين در اختيار بشر قرار گيرد و در ظرف زبان ريخته مي شود، نقصان پيدا مي کند... چون دين از طريق فردي از افراد انسان دريافت مي شود و سپس به دست ديگران مي رسد.. هيچ گاه دين کامل بدون واسطه در اختيار هيچ فردي قرار نمي گيرد..» گاندي که با مکتب اسلام و قرآن آشنا نبوده، ممکن است اين حرف را مطرح کند، ولي جاي شگفتي دارد که نويسنده هيچ اشاره اي نکرده است که اسلام، دين کاملي است که بدون کم و زياد در اختيار بشر قرار گرفته است به هرحال بايد گفت سخن گاندي درباره اديان ابتدايي و دين هندو و امثال آن، صادق است؛ چون ساخته دست بشر است و درباره دين مسيحيت و يهوديت و زرتشت موجود که تحريف شده است نيز صادق است ولي در مورد اسلام هرگز مورد ندارد؛ چرا که قرآن بدون حتي يک حرف کم و زياد توسط جبرئيل امين (ع) که معصوم است، در اختيار پيامبر (ص) که او نيز معصوم است قرار گرفته است و آن حضرت نيز آن را بدون هيچ کم و زيادي در مجموعه اي جمع آوري نموده و در اختيار بشر قرار داده است و آنگاه توسط امامان معصوم (ع) و شخص پيامبر (ص) تفسير شده است. قرآن که بدون کم و کاست در اختيار بشر قرار گرفته است، ادعا دارد که کامل ترين دين است و از همه خواسته اگر قبول ندارند، مثل آن را يا ده سوره و يا لااقل يک سوره مانند آن را بياورند. ولي اديان ديگر هيچ کدام نه چنان ادعايي را دارند و نه واقعاً کاملند.
ه) دين واحد در آينده؛ نويسنده از زبان گاندي سخني را نقل مي کند که مستلزم انکار مصلح جهاني و منجي بشريت است. وي مي گويد:گاندي ضرروتي نمي بيند حتي در آينده هم،دين ها مبدل به يک دين شوند، زيرا انسان ها تحت شرايط زماني و مکاني متفاوت، فهم ها و نيازهاي متفاوتي دارند. اين سخن برخلاف ضرورت تمام ادياني است که قائل به منجي جهاني هستند و مي گويند اين منجي، دين واحدي را در تمام هستي حاکم خواهد کرد. اين امر حتي از ديدگاه دين هندو که ساختة بشر است نيز مسلم است. به جملاتي از کتاب هاي هندو در اين زمينه توجه شود:
1- در کتاب شاکموني هندوها مي خوانيم: «پادشاهي و حکومت بر دنيا، به فرزند سيد خلايق «پيشين» تمام شود، او کسي است که بر کوه هاي مشرق و مغرب دنيا حکم براند و برابرها سوار شود و فرشتگان، کارکنان او باشند و جن و انس در خدمت او شوند. از کشور سودان که زير خط استوا است، تا ارض تسعين، که زير قطب شمالي است و ماوراء بحار را صاحب شويد. دين خدا يک دين شود و دين خدا زنده گردد و نام او «قائم» و خداشناس باشد». (5)
2- در کتاب ديگري به نام ديد آمده است: «پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخر زمان پيدا شود که پيشواي خلايق باشد؛ و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد و به آيين خود (در) آورد». (6)
3.در کتاب دداتسک از کتب مقدسه برهمائيان آمده است:«دست حق در آيد و جانشين آخر«ممتاطاً »ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد ،همه جا و خلايق را هدايت کند.»(7)
4.درکتاب باسک از کتاب هندوها آمده است :«و دنيا تمام نشود به پادشاه عادلي درآخر زمان که پيشواي فرشتگان و پريان و آدميان باشد؛و راستي حق با او باشد وآنچه در عالم خير مي دهد،و از او بزرگ تر کسي به دنيا نيايد.»(8)
سخنان فوق به صراحت اعلام مي دارد که در آخرالزمان ،دين خدا يک دين شود.
پی نوشت ها :
(1) توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ الاهي، قم، موسسه فرهنگي طه، 1381، ص 28.
(2) همان
(3) همان، ص 19
(4) همان، ص25
(5) موسوي، سيد حرمت الله، منجي حقيقي، قم، دارالتفسير، 1385، ص 18.
(6)مکاذم شيرازي ،ناصر ،مهدي انقلابي بزرگ،قم،مطبوعاتي هدف،ص54.
(7)همان.
(8)همان.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}